آقا مهدیار آقا مهدیار ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه سن داره

من یک مادر هستم

شب آخر زندگی دو نفری با مهدیار گلم

1392/11/29 21:57
نویسنده : مریم
116 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه ۹۲/۱۱/۲۹

عزیزکم پسرگل مامانی

خدا رو شکر مثل اینکه دوران بارداری داره تموم میشه قرار بود ۵ اسفند بیای بغلم که مثل اینکه به قول بابا علی جات تنگ بود و تصمیم گرفتی زودتر بیای. از دیشب دردای من شروع شده و حسابی دارم زجر می کشم اما خوشحالم که قراره بیای دیشب تا صبح بیدار بودم و صبح اول یه سری کارای خونه رو کردم و بعد هم طراحی و بعدش بابایی اومد دنبالم از زیر قرآن ردم کرد و ساک فسقلیمون رو برداشتیم و رفتیم پیش خانم دکتر بیمارستان مادروکودک خانم دکتر گفت داری به دنیا میای و شاید تا عصر بیای اما من همش دعا می کنم تا صبح توی دلم بمونی بعدش رفتیم بیمارستان کوثر و کارای پذیرش رو کردیم مامان طاهره هم که دل تو دلش نبود اومد اونجا.ازم خون گرفتن و بعدش بابایی رفت سرکار و من و مامان رفتیم آرایشگاه . فکر کن چه مامان خجسته ای دارینیشخند داشتم از درد می مردم اما رفتم آرایشگاه بعد از ناهار خونه مامان جون طاهره . دایی حمیدرضا کلی عکس ازم گرفت و باز رفتیم بیمارستان پیش متخصص بیهوشی . بابایی هم اومد دنبالم و اومدیم خونه .دردام بیشتر شده اما امیدوارم به خدا که تو رو سالم فردا میزاره توی بغلم.قراره صبح ساعت ۹ بیمارستان باشیم.بابایی یه شام حسابی واسمون پخت و آخرین شام دو نفر و نصفی رو خوردیم ایشاله از فردا سه تا میشیم و خونمون پر سر و صدا میشه.خدایا پسرم رو به تو می سپرم ممنونم که این مدت محافظش بودی.خدایا پسرم رو صحیح و سالم بزار توی بغلم و بزار واقعی مادر شم.خدایا هزار بار شکرت.

مهدیارم . عزیز مامانی مثل اینکه داریم واقعا به هم می رسیم.داره تموم میشه این روزای سخت.عاشقتم پسر ناز مامانی.امشب آخرین شب با  هم بودن به سبک جنینی هست.

راستی عکس اتاقت هم گرفتم بعدا که اومدم از بیمارستان برات میزارمش عزیزکم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ملینا و کوروش
26 اسفند 92 11:41
پیام نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان همیشه از ان شما نیست نوروز بر شما و خانواده گرامیتان شاد باش