آقا مهدیار آقا مهدیار ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه سن داره

من یک مادر هستم

شیطنت های آقا مهدیار در هفته بیست و چهار

1392/8/12 10:04
نویسنده : مریم
112 بازدید
اشتراک گذاری

۹۲/۸/۱۲

قند عسلم گل پسرم  تاج سرم

امروز اولین بارون پاییزی رو با هم دیدیم چه هوای خوبی شده . یادمه چندماه پیش توی تابستون وقتی تو تازه اومده بودی تو دل مامانی من آرزو میکردم پاییز بیاد و تو با من باشی خدا رو شکر هم حالم خوبه و هم پاییز از راه رسید با بارون و حس خوبش.

دیروز عصر وقت دکتر داشتم و صدای قلب قشنگت رو شنیدم اما اینقدر شیطونی کردی هی از دست خانم دکتر فرار می کردی و خانم دکتر میگفت این بلا به کی رفته گفتم باباییش گفته به مامانش رفته شیطونیاشنیشخند حالت خدا رو شکر خوب بود و من هزار بار شکر کردم خدا رو.

این روزا خیلی قشنگه روزایی که واقعا میشه اسمش رو روزهای زیبای بارداری گذاشت و ازش لذت برد . دیگه هفته ها تند تند میگذره و من سرگرم دانشگاه و تخقیقات دانشگاه و خریدای تو شدم.

تقریبا اسمت انتخاب شد آقا مهدیار گل مامان و بابا . ایشاله که همیشه یار حضرت مهدی باشی و در راه اهل بیت قدم برداری.

بابایی خیلی دوست داره تو شبیه ش باشی و همش میگه پسرم شبیه منه دلش رو نشکون و شبیه ش شو چشمک

از فردا شب دهه اول محرم شروع میشه و من و تو با هم قراره ایشاله بریم حسینیه . بابایی و بچه های هییت که یک هفته هست درگیر مقدمات مراسم محرم هستن ایشاله چند سال دیگه که تو هم بزرگ شدی با بابایی میری و واسه امام حسین سینه میزنی و خادم اربابمون امام حسین میشی شاه پسرم.

تخت و کمدت رو هم خریدیم مامان طاهره جون ممنونیم. ایشاله بعد از دهه میارن و اتاقت رو میچینیم یه گهواره نانازی هم برای کنار تخت خودمون برات خریدیم و یه سری لباس دیگه.

آرزوم دیدن روی ماه تو هست . همش خواب تو رو می بینم که تو بغلمی عزیزکم.مامان جونی دلم میخواد یه روز چشم وا کنم و تو توی گهواره کنار تختمون خوابیده باشی و من ذوفت رو کنم.

خیلی منتظرتم پسر گل مامان .مواظب خودت باش و برای هممون دعا کن و برای سلامتی خودت بیشتر.

قلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)