آقا مهدیار آقا مهدیار ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه سن داره

من یک مادر هستم

فسقلوس در یازدهمین هفته

1392/5/26 10:52
نویسنده : مریم
142 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه ۹۲/۵/۲۶

این روزا به خاطر گرما و حالت تهوع مداومم خیلی کم پیش میاد برم بیرون.اما همون خیلی کم هم گاهی زیاد ناراحتم می کنه.دخترا رو که میبینم دارن تند تند راه میرن یا میدون یا از ته دل می خندن به خودم میگم یعنی منم حالم خوب میشه که مثل قبل بدو بدو کنم و غش غش بخندم. از آرایش کردن متنفر شدم حالم بد میشه رژلب روی لب زنها می بینم.نمیدونم کی حالم خوب بشه لباس قشنگ بپوشم و مثل قبل آرایش کنم و لبخند بزنم و از هوای شیراز لذت ببرم.اما بجاش تو توی دلمی. میدونم وقتی بدنیا بیای انقدر بهم انرژی میدی که مثل قبل شیطنت کنم و بابا از دیوونه بازیهامون بخنده.راستش فسقلوسم من هیچ وقت مامان عاقلی نیستم واست چون دوست دارم دیوونه بازی چاشنی مادر بودنم باشه پس انتظار یه مامان معمولی از من نداشته باش.

این هفته که به اصطلاح هفته یازده بودنه تنها حالم به گفته اطرافیان بهتر نشد بلکه بدتر هم شد.مهمترین اتفاق این هفته به دنیا اومدن دختر توپولوی دختر عموم سارا جون بود که اسم دختر مومشکی و سفیدش رو دیانا گذاشت . ایشاله خدا واسشون حفظش کنه. منو سارا با هم باردار بودیم اما متاسفانه نی نی ما رفت بهشت پیش خدا.البته خدا شش ماه بعد شما فسقلوس ناز رو گذاشت تو دل مامانی.

پنجشنبه عصر تا جمعه اومدم خونه خودمون . بابا علی مثل پروانه دور ما می گشت و محبت می کرد.برامون شام خوشمزه درست کرد و صبحانه مفصل و یه ناهار درجه یک اما حیف که جنابعالی حسابی ورزشکاری اگه دختری که والیبالیست خوبی هستی و تا من غذا میخورم یه آبشار میری تو معدم و همه محتویات معده می ریزه بیرون اگه پسرم هستی که فوتبالیست خوبی هستی که تا غذا میرسه تو معده شوت میکشی زیرش . به هر حال خیلی اذیتم میکنی.

راستی میخواستم بهت بگم که این روزا عاشقتر شدم فکر نکنی عاشق تو با این رفتارهای زننده ات که یه لیوان آب نمیزاری از گلوم پایین بره. نه خیرم . عاشق بابا علی که همیشه مهربون بود و الان مهربون تر شده و حسابی من و شرایط منو درک میکنه.این روزا با اینکه کنارمه اما بازم دلم براش تنگ میشه. خیلی خوش به حالت شده بابای خوبی داری کلی باهاش حال می کنی.قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عسل رها
29 مرداد 92 12:59