آقا مهدیار آقا مهدیار ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه سن داره

من یک مادر هستم

بالاخره ما سه تایی رفتیم سفر (اولین مقصد تهران)

1393/7/14 12:26
نویسنده : مریم
282 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره چهارشنبه نوزده شهریور نود و سه ما سه تایی رفتیم سفر پسر گلم آخرای ماه هفت رو میگذرونه و صبح زود از شیراز خارج شدیم مقصد اول تهران هست که باید تا شب می رسیدیم . خیلی جالبه ما وقتی همه کارامون رو توی توقف ها انجام میدادیم جنابعالی تازه یادت میومد پی پی کنی و ما یه عالمه معطل می شدیم بالاخره شب ساعت دوازده رسیدیم به خونه دوست بابا که توی سعادت اباد بود یه آپارتمان شیک و راحت شب رو خوابیدیم و جنابعالی ما رو تا فردا عصر معطل خودت کردی همش خواب بودی نمی دونم به خاطر سفر هست یا قرص آهن ها اثربخش بوده و تو این قدر خوش خواب شدی نکنه هوای تهران و پایتخت بهت ساخته ناقلا به هر حال عصر بالاخره رفتیم بیرون به قصد خرید که متاسفانه هیچی برای جنابعالی گیرمون نیومد یا اندازت نبود فسقلی من یا خیلی گرون بود به هر حال چیزی نخریدیم و شام پیتزا گرفتیم و اومدیم خونه . فردا عازم شمال هستیم هر وقت میومدیم تهران با بابا علی می رفتیم معجون می خوردیم و کلی میگشتیم اما با وجود شاه پسر به هیچ کاری نمی رسیم . مهم اینه که خوش میگذره فدای تو تاج سرم بشم عزیزم . عکسات توی خونه خوشکل دوست بابایی رو میزارم

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)